منبع فیاض نور حق سلام خدا بر تو ای دهمین پیشوای معصوم! سلام بر درخشندگی کوکب نورانی ات که خورشید را شرمگین تابش کرد و چشمه های آفرینش را لبریز جوشش. در این روز غم بار و مصیبت زده، آتش سوگمان را مهار کن و دست مهربان و غریب نوازت را بر صفحه دل هامان بکش. | |||||
امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام " هادی"، دهمین پیشوای شیعیان در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام " صریا" متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسکریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا ( عسکر) برده و تا آخر عمر پر برکتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و کنیه مبارک ایشان ابوالحسن است. از آنجا که کنیه امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام کاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است. پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است که بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توکل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود. ابن صباغ مالکی در کتابی موسوم به فصول المهمه خطوط واضحی از سیمای تابناک فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمان شکست ناپذیر عصر متوکل عباسی را ترسیم می کند! «فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلند پایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیکی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذکر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها که موجب حیرت است بسنده کرد. او جمیع صفات نیک و مفاخر معنوی را یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حکمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و برکنار است.» امام هادی (ع) دارای نفس زکیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود که هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست. ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می کند که او نیک سرشت ترین و پاک ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سکوت، شکوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری که شعاع کلامش روح آدمیان را سحر می کرد. در وجود مقدس امام هادی (ع) ویژگی های اخلاقی پسندیده می درخشید. امامت، کمال و دانش و فضیلت و سرشت و اخلاق نیک از فرازهای اخلاقی این امام همام است. خداوند به قدرت بی منتها و دانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است که خداوند آن را دراختیار امامان شیعه که راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.
امام هادی (ع) که در زمره امامان شیعه و از خاندان رسالت است، نیز از ویژگی دانشی گسترده و جامع برخوردار است، طوری که سمبل های دانش و فرهنگ وی، عقول را حیران و اندیشه ها را به اعجاب واداشته است. امام دهم همچون پدران و اجداد بزرگوار خود در علم و دانش سرآمد روزگار بود. درخشش او در مدت حیاتش احترامی شگفت در قلوب همگان ایجاد کرده بود. نامه آن حضرت در رد پیروان معتقد به تفویض و جبریون و اثبات عدل و حد مابین جبر و تفویض، از فرازهای شگفت آور دوره امامت، امام هادی محسوب می شود و بسیار مورد تعمق و توجه می باشد. امام هادی (ع) در این نامه، نظریه پیروان هر دو عقیده را با منطقی ترین اصول مردود اعلام کرده و اسراری از علوم و حقایق آن را پاسخ فرموده است. با توجه به اینکه خداوند دارای عدل و انصاف و حکمت بالغه است، پس اوست که می تواند هرکس را بخواهد از میان بندگان خود برای ارسال پیامش و تبلیغ رسالتش و اتمام حجت بر بنده هایش برگزیند. گوشه ای دیگر از دریای بیکران دانش امام هادی (ع) در تاریخ خطیب بغدادی تجلی دارد. او به شهادت خود دانش امام را متذکر شده و در مقام اثبات آن می گوید: روزی یحیی بن اکثم در مجلس واثق خلیفه عباسی که جمعی از علماء و فقها حضور داشتند، سؤال کرد که چه کسی سر حضرت آدم (ع) را هنگامی که حج به جا آورد، تراشید؟ تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند، واثق گفت: هم اکنون من کسی که جواب این سؤال را بدهد حاضر می کنم، سپس شخصی را بدنبال حضرت هادی (ع) فرستاد و وی را به دربار خلیفه دعوت کرد. امام نیز دعوت را پذیرفت و برای اظهار و بیان حقیقت به دربار واثق رفت. خلیفه پرسید: ای ابوالحسن به ما بگو چه کسی سر حضرت آدم را هنگام حج تراشید؟ امام فرمود: ای واثق ترا به خدا سوگند می دهم که ما را از بیان و جواب آن معاف کنی، خلیفه گفت: ترا سوگند می دهم که جواب را بفرمایی! امام فرمود: اکنون که قبول نمی کنی، پس می گویم. پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش که رسول خدا باشد، اطلاع داد که فرمود: برای تراشیدن سر آدم جبرئیل مأمور شد یاقوتی از بهشت آورد و به سر آدم کشید تا موهای سرش بریزد. در مورد جاذبه اجتماعی و نفوذ سیاسی امام هادی (ع) فقط می توان همین را گفت که یکی از تجلیات و تشعشعات پرشکوه خداوند و تابش منبع فیاض نور حق در وجود امام هادی (ع) متجلی و منعکس شده و از وجود حضرت نیز مانند آینه ای که انوار گوناگون را در خود انعکاس می دهد، ساطع بوده است. کسی را در عصر پیشوای دهم، توان نگاهی ممتد و حتی لحظه ای کوتاه به چهره او نبود. به محض نظر به رخسار پرفروغش آثار ضعف و سستی و ترس بر قلب ها سایه می افکند. در کتاب های تاریخی آمده است که حضور امام در هر مجلسی مورد تجلیل و احترام عمیق بود و خواسته و ناخواسته اطرافیان را تحت تأثیر و نفوذ قرار می داد و همنشینان وی همواره آرزوی مجالست و مراودت او را در سر داشتند. با آنکه متوکل بارها در صدد بود تا به بهانه قیام مسلحانه امام دهم را از میان بردارد، ولى هیچ گاه به این بهانه دست نیافت. با این حال، نتوانست حیات شریف آن حضرت را که مانع خودکامگیهاى او به عنوان محور تفکر اسلامى بود و همچون مرکزى که شیعیان بر گرد آن پروانه وار می چرخیدند، تحمل کند، لذا ایشان را بنا به روایتى، در تاریخ سوم رجب سال 245هجرى به شهادت رساند. امام دهم در حالى که هشت سال و پنج ماه از عمر شریفشان می گذشت، به مقام امامت نایل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسیدند و در سامرا دفن شدند (صلوات الله وسلامه علیه وعلى آبائه وأبنائه الطاهرین).
از بیانات گهربار آن حضرت است که فرموده اند: (الحکمة لا تنجع فی الطبائع الفاسدة): حکمت در نهاد فاسد تأثیر نمی کند. در خاتمه باید متذکر شویم که امام هادی (ع) اصحاب فراوانی دارند که بسیاری از آنها فخر شیعه هستند و از جمله آنها حضرت عبدالعظیم حسنی است که در شهر ری مدفون است. او از اعاظم روات است و حضرت هادی به او خیلی احترام می گذاردند. او کسی است که ایمان را خدمت حضرت هادی به این صورت عرضه داشت: »خدا یکی است و شبیه برای او فرض نمی شود، جسم نیست بلکه خالق جسم است. همه چیز را خلق نموده است و همه چیز به دست او است و او مالک آنها است. محمد صلی الله علیه و آله پیامبر است و او آخر پیامبران است که پیامبری بعد از او نخواهد آمد و دین او پایان همه ادیان است، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب وصّی پیامبر است و بعد از امیرالمؤمنین، حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و بعد از او فرزندش که غایب می شود و روزی ظاهر می شود و جهان را انبوه از عدل می کند بعد از آنکه ظلم انبوه باشد.« عبدالعظیم گفت: »اقرار دارم و می گویم دوست شما دوست خدا و دشمن شما دشمن خدا است. اطاعت شما اطاعت خدا و مخالفت شما مخالفت خدا است. به معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و میزان اعتقاد دارم و همه آنها حق است و می دانم که قیامت آمدنی است. و بر واجبات الهی که نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است اقرار دارم.« حضرت فرمودند: »ای ابوالقاسم این دین پسندیده است، خداوند را بر آن ثابت بدارد.« عبدالعظیم رحمه الله دین اعتقادی را عرضه داشت زیرا تنها اعتقاد نمی تواند موجب نجات باشد. دینی موجب نجات است که توأم با عمل باشد. از این جهت حضرت هادی (ع) ایمان را چنین فرموده اند. ابودعامه می گوید: به عیادت حضرت هادی رفتم آن بزرگوار فرمودند: چون به عیادت من آمدی بر من حقی پیدا کرده ای، برای ادای حقت روایتی از پدرم که از پدرانش و از امیرالمؤمنین و او از رسول اکرم علیه السلام نقل کرده است می گویم: قال رسول الله الایمان ما وقّدته القلوب وصدقته الاعمال. ایمان چیزی است که در دل جایگزین شده است و اعمال، گفتار و کردار آن را تصدیق می کند. از این جهت در قرآن شریف و روایات اهل بیت فراوان دیده می شود که از افرادی که مرد عمل نیستند سلب ایمان شده است.
|
ابوالفضل علمدار خامنه ای نگه دار
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد
شهید احمدجعفری در بخشی از وصیتنامه خود به مادرش چنین می نویسد :((مادرجان فکر نکن اگر در غربت جان می دهم تنهایم ناراحت نباش . مولایم در آن لحظه سر شهیدان را به دامان خواهد گرفت .)) یکی از دوستان شهید احمد جعفری که لحظه شهادت بالای سرش بود می گفت : وقتی ترکش به احمد خورد از خاکریز به زمین افتاد و در خون غوطه ور شد لحظات جان دادن با تعجب دیدم که احمد به سختی پاهایش را جمع کرد . به او گفتم: پاهایت را صاف کن و راحت باش . احمد در حالیکه اشک دور چشمانش حلقه زده بود جواب داد :((مگر نمی بینی آقایم حسین (ع) بالای سرم ایستاده است.)) و سپس لحظاتی بعد جان به جان آفرین تسلیم کرد .
تاریخ شهادت:1359/10/24
محل تولد:شهر سلطانیه(زنجان)
محل شهادت:تنگه حاجیان (سرپل ذهاب کرمانشاه)
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
برگفته از:سررسید 1386 یاران ناب صفحه:17 مرداد
سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی مبارک باد
اتل متل راحله
اخموی بی حوصله
مامان چرا گفت بگیر
از پدرت فاصله
دلش هزار تا راه رفت
بابا خسته کاره ؟
مامان چرا اینو گفت ؟
بابا دوستش نداره ؟
باید اینو بپرسه
اگه خسته کاره
پس چرا بعضی وقتا
تا نیمه شب بیداره ؟
نشونه بیداریش
سرفه های بلنده
شش ماه پیش تا حالا
بغض می کنه ، می خنده
شاید اونو نمی خواد
اگه دوستش نداره
پس چرا روی تختش
عکس اونو میذاره ؟
با چشمای مریضش
عکس و نگاه میکنه
قربون قدش میره
بابا ، بابا می کنه
با دست پر تاولش
آلبومی رو که داره
از کنار پنجره
ور می داره می آره
با دیده پر از اشک
آلبومو وا می کنه
رفیقای جبهه رو
همش صدا می کنه
آلبوم عکس بابا
پر از عکس دوستاشه
عکسی هم از راحله ست
تو بغل باباشه
با دیدن اون عکسا
زنده می شه،میمیره
با یاد اون قدیما
بابا زبون میگیره
قربون اون موقعا
قربون اون صفاتون
دست منم بگیرین
دلم تنگه براتون
از اون وقتی که بابا
دچار این مرض شد
مامان چقدر پیر شده
بابا چقدر عوض شد
مامان گفته تو نماز
برای بابات دعا کن
دستا تو بالا ببر
تقاضای شفا کن
دیشب توی نمازش
واسه باباش دعا کرد
دستاشو بالا برد و
تقاضای شفا کرد
نماز چون تموم شد
دعا به آخر رسید
صدای گریه های
مامان تو خونه پیچید
دخترکم کجایی؟
عمر بابا سر اومد
وقت یتیم داری و
غربت مادر اومد
دخترکم کجایی؟
بابات شفا گرفته
رفیقاشو دیده و
ما رو گذاشته رفته
آی قصه قصه قصه
یه دستمال نشسته
خون سرفه بابا
رو این پارچه نشسته
بعد شهادت او
پارچه مال راحله است
دختری که در پی
شکستن فاصله است
کنار اسم بابا
زائرکربلایی
یه چیز دیگه نوشتن
شهید شیمیایی
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
- روز سوم شعبان سال چهارم هجرى، در بیت عصمت و طهارت نوزادى متولد شد که ولادتش قلبها را مسرور و دیده ها را گریان ساخت .
کودک را نزد رسول خدا (ص) آوردند .
پیامبر گرامى در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را حسین نامید .
جبرئیل و فرشتگان آسمانها براى تهنیت و شادباش به محضر رسول خدا (ص) نازل مى شدند و تولد این نوزاد را تبریک مى گفتند؛ ولى آنان حامل پیام دیگرى نیز بودند، خبرى که رسول خدا (ص) را بشدت متأثر کرد و اشک از دیدگانش جارى شد: این کودک را امت تو به قتل مى رسانند! امام حسین (ع) یک ساله بود که فرشتگان بسیارى بر نبى مکرم اسلام نازل شدند و عرض کردند: یا محمد! همان ستمى که از قابیل بر هابیل وارد شد، بر فرزندت (حسین) وارد مى شود و همان اجرى که به هابیل داده شد، به حسین داده مى شود و عذاب کنندگانش همچون عذاب قابیل خواهد بود! از این رو، رسول خدا (ص) مى فرمود: خداوندا! هر کس حسین مرا ذلیل مى کند، خوار و ذلیلش کن و هر که حسینم را مى کشد، او را به مقصودش نائل مفرما! رسول خدا (ص) به انحاء و طرق مختلف، مراتب فضیلت و منزلت فرزند خود، حسین- علیه السلام- را به امت گوشزد مى فرمودند .
گاه به زبانى فراگیر، تمامى اهل بیت را مى ستود و گاه درباره امام حسن و امام حسین- علیهماسلام- سخنانى بیان مى فرمودند و گاه در خصوص امام حسین- علیه السلام- اشاره نموده، مقامش را یادآور مى شدند تا حجت بر همگان تمام شود و حق از باطل مشخص گردد، گاهى نیز در مقابل چشمان مردم، گلوى کودک و دهان او را مى بوسیدند و یا زمانى که در سجده نماز بودند و سنگینى کودک را بر دوش خود احساس مى کردند، به احترامش سجده را طول مى دادند تا جایى که نمازگزاران گمان مى کردند وحى الهى نازل شده است .ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سلمان ( یکشنبه 85/10/24 :: ساعت 6:58 عصر )
بسم رب الحسین
بنام خداوند مردان دین ز شک رسته مردان اهل یقین
بنام یلان محمد نژاد که شد شورشان رشک گردباد
علی صولتانی که در خون شدند به یک نعره از خویش بیرون شدند
بنام کسانی کنم اقتدا که در خاک از آنهاست جوش صدا
بنام غیوران زهرا نسب ز خود رستگان به حق منتسب
حسن مذهبان صبور آمده می زهر نوشان آن میکده
خراباتیان حسین آشنا به خون رنگی مشرقین آشنا
اگر دم فرو بندم از ذکرشان نیستم یک دم خالی از فکرشان
من ویاد یاران که سر باختند ولی بر ستم گردن افراختند
سحر گام اعزام یادش به خیر و گردان گم نام یادش بخیر
لباسی که خاکی تر از خاک بود ولی چون دل عاشقان پاک بود
الهی به مستان ضربت شکن به مردان طوفانی خط شکن
الهی به گردان زید و کمیل،دلیران چون رعد و طوفان وسیل
به آنان که بی پا و سر آمدند شهید از میان خطر آمدند
به مفقود و جانباز و ایثار گر که شد تیغشان بر عدو کارگر
به مردان در کنج معبد قسم به والفجر و بیت المقدس قسم
به خیبر که برکند مولا درش به جسمی که صد پاره شد پیکرش
به دلسنگی کربلای چهار به یاران بی مدفن و بی مزار
به فتح المبین و به فتح الفتوح به به طوفان به دریا به کشتی به نوح
من و جنگ یاران ذیرینه ایم کمر بسته در هشت وادی خطر
سپر ساخته سینه بر تیغها شنا کرده در شط خون جگر
ز خود گذشتیم و رفتیم تا رزمگاه در آن سو دشمن کمین کرده بود
عظیم و تهی چو ابری سیاه
چو طوفان وزیدیم و بر هم زدیم ز خار و خسان خواب آرام را
خیز از تب و تاب ما موج زد نوشتیم با خون سر انجام را
خطر بود و شط بود و غواسها سلاحی به جز عشق و ایمان نبود
زنیزارها بی صدا رد شدیم صدایی به جز صوت قرآن نبود
مرا حضرت ساقی آواز داد که جنگ است باید محیا شوی
زنی آنچنان بر صف تیغها مه از کشته گان ره ما شوی
یکی غزه چون غزه های دگر هماهنگ اصحاب احمد شدم
سپاهی مقدس تر از بدر بود که من در رکاب محمد(ص) شدم.
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله واناالیه راجعون ماازسوی خداآمده ایم وبه سوی اوبرگردانده می شویم.بنام خداونددرهم کوبنده منافقان اسلام ودرودبرشهیدان کربلای حسین(ع).سلام بریاران باوفای حسین(ع)سلام برامام امت وابراهیم زمان وحسین زمان خمینی حامی مسلمین ومستضعفان جهان درودبه یاران باوفای امام خمینی درودبرتمام شهیدان گلگون کفن کربلای ایران سلام به عاشورای حسین(ع)سلام برسنگرهای پرخون مرزهای ایران که توسط مزدوران بیگانه وجیره خواران شرق وغرب که از آستین صدام خائن بدرآمده است.مرگ برمنافقان که می خواهنداین انقلاب نونهال ایران راناتوان سازند ولی باید بدانندملت مسلمان ایران متکی به سلاح ایمان بخاطرهمین به شرق وغرب نه گفته وبه جمهوری اسلامی رای آری داده است ودر پای رای خود تا آخرین قطره خون ایستادگی خواهند کردتا استعمارشرق وغرب رابجای خود بنشانندوبه یاری خدای متعال وبه رهبری امام امت خمینی بت شکن این انقلاب را از مرزهای کشور به کشورهای دیگرمخصوصاًبه کشورهای اسلامی صادر خواهیم کردحتماًاگر بجای آب از زمین خون جاری شود صدام خائن ودیگر مزدورانش که کوچکتراز آن هستند که بتوانند جلوی این رهبر و ملت به خروش آمده مسلمان را بگیرند این نیروهای نظامی وپاسداران ومردم زمین به یاری الله به صدام یزید ودیگر رژیمهای مزدورمنطقه که با صدام خائن همکاری می کنند چنان درسی خواهند داد که بدانند یک من گندم چند مثقال است صدام خائن چنان به عذاب خدا دچار شده است که با دستهای خودقبرننگین خودش را می کند چنان دیوانه شده است که محمد رضای معدوم چنین دیوانه نشده بود.برادران شما رابه خدا قسم اگرانشاالله شهادت نصیب من روسیاه شدجنازه من رابه خانواده ام تحویل دهیدتا برای دفن به زادگاه خودم ببرندودرآنجادفن کنند.ودیگرسلام برپدرومادرچشم به راهم.درودبرشما خداوندانشاالله به شما سلامتی وصبرعنایت بفرمایدپدرجان ومادرجان اگرقسمت شدومن دیگربرنگشتم به خانه ,وبه فیض شهادت رسیدم شما راقسم به خدا میدهم ناراحت نباشید شما می دانید همه ی افرادبشر یک روز به دنیامی آیند ویک روزاز این دنیا می روند پس چه بهتر که در راه خدا برویم شاید انشاالله درپیش خداروسپید بوده باشیم مثل آن اشخاص نباشیدکه یک حادثه ناگواربرایشان پیش می آید دیگر خدارا ازیاد می برند ولی من امیدوارم که ازآن اشخاص نباشید.ازآن مردان خدا باشید خدادر آخرت به شما عوض دهد.پدر جان ازتمامی قوم و خویش وازهمسایگان ودوستان برای من حلالی بگیرید.پدرجان درمجلس ختم من زیاد خودتان را به زحمت نیندازیدفقط دعا کنیدکه اسلام پیروزباشد اگرانشاالله اسلام پیروزشدهم فرزندی داریدوهم این دنیاوهم آخرت,دعا کنید که خداوندگناهان مرا ببخشد.دیگرعرضی ندارم خداوندشما رادر راه اسلام ثابت قدم کندوشما هم در راه اسلام قدم برداریدو برای اسلام تلاش کنید.برروی سنگ قبرم کلمه ناکام را ننویسید چون من این راه رابه اختیار خودم رفتم . حاشیه سنگ قبرم را گل لاله بکنیدودرپائین سنگ قبرم اگرتوانستیدشکل یک اسلحه ژ3راکنده کاری کنید. خدا نگه دارتان باشد وصیت نامه پاسدارشهیداحمدجعفری اعزامی ازتهران پادگان ولی عصرشماره شناسنامه18تاریخ تولد1338 صادره ازسلطانیه فرزندحاج آقا جعفری ساکن درسلطانیه.خداوندانشاالله ازعمرما کم کندوبه عمرشریف امام امت خمینی عزیز زیادکند.خدانگهدارتان باشد.
شهید ولی الله علی بابایی شهید احمد جعفری